موضوع بحث: فلسفه تعدد زوجات

درآمد

تعدد زوجات يا به عبارت ديگر بيشتر از يك زن انتخاب كردن، پيش از آئين مقدس اسلام نيز رواج داشته است. اسلام پديده­ي تعدد زوجات را به وجود نياورده و آنرا وضع نكرده است بلكه پيش از آن نيز در ميان اديان گوناگون وجود داشته است. در اديان مشرق زمين، نص صريح بر منع تعدد زوجات وجود نداشته و كدام ديني پيروان خود را از تعدد زوجات منع نكرده اند. در ميان بعضي از امت­هاي گذشته مثل اقوام يهود و اعراب، يك مرد گاهي بيشتر از بيست زن را نيز مي­توانسته به عقد نكاح خود درآورند. در تاريخ تعداد زنهاي حضرت سليمان را بيشتر از صدها نفر شمرده اند.[1] پس اسلام تعدد زوجات را به وجود نياورده بلكه با آن مواجه شده و آنرا تائيد و اصلاح كرده است. بنا بر اين بايد اين تهمت را كه بعضي از ناآگاهان و يا مغرضان به پيغمبر گرامي اسلام وارد مي­كنند كه آن بزرگوار تعدد زوجات را تشريع كرده و شهوت­پرستي را رواج داده، از ساحت مقدس پيامبر به­دور بدانيم كه براي آن هيچ مايه­ي علمي و تاريخي وجود ندارد.

موضوع ديگر اينكه در آموزه­هاي تربيتي اسلام ازدواج به عنوان يك اصل مهم در زندگي اجتماعي و فردي بشر مطرح شده كه فوائد گوناگون را در بر دارد. فوايدي كه شامل ابعاد جسمي، روحي، رواني، اجتماعي و ديني انسان مي­شود. از اينرو اسلام بر خلاف مسيحيت، ازدواج را يك امر مقدس دانسته و پيروان خود را به زنده­­نگهداشتن اين سنت نبوي دستور داده است. اسلام پيروان خود را به ازدواج تشويق مي­كند و آنان را از رهبانيت و تجرد­گرائي به شدت منع مي­كنند. در اسلام مردان را لباس زنان و زنان را لباس مردان دانسته­اند. قرآن عظيم الشان مي­فرمايد: (( هن لباس لكم و انتم لباس لهن.)) زنان لباس شمايند و شما لباس آنها هستيد.[2] همچنان با توجه به اجتماعي بودن زندگي انسان، ازدواج مايه­ي آرامش، سكون و اطمينان روحي بشر دانسته شده و موجب انس ميان زن و مرد مي­گردد. چيزي كه انسان، بنا بر مقتضاي طبيعت شديداً به آن احتياج دارد. قرآن كريم مي­فرمايد: « وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» از نشانه‏هاى خداوند اين است كه همسرانى از جنس خودتان برايتان آفريد تا در كنار آنان، آرامش بيابيد و بين شما مودت و رحمت قرار داد.[3]

تك­همسري

طبيعي ترين شكل ازدواج تك­همسري است زيرا در اين نوع ازدواج عواطف و احساسات زن و مرد و همچنان تمتعات جنسي آنان از پراكنده شدن محفوظ و مصئوون مي­ماند. از همين­رو است كه اسلام بر تك­همسري تاكيد مي­ورزد و براي چند همسري شرايط سخت و دشوار را بيان داشته است. اسلام زماني كه با پديده­ي چند همسري در جامعه روبرو مي­شود بنا بر دلايل و حكمت­هايي كه در آن نهفته بوده، آنرا به گونه­ي مطلق منع نمي­كند بلكه اصلاحات را در اين زمينه به وجود مي­آورد. قرآن كريم مي فرمايد: « فَأنْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُبَاعَ فَاِنْ خِفْتُمْ ألاّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلاّ تَعُولُوا» با زنان پاك ازدواج كنيد! دو يا سه يا چهار همسر، و اگر مى‏ترسيد عدالت را درباره آنان اجرا نكنيد فقط يك همسر بگيريد يا از زنانى كه مالك آنهاييد (كنيزان) استفاده كنيد اين كار از ستم، بهتر جلوگيرى مى‏كند.[4]

اين آيه شريفه سه مطلب را بيان مى‏كند:

1. تعدد زوجات كه در عصر جاهليت، عدد معينى نداشت، در اسلام عدد معينى براى آن مشخص شد.

2. رعايت عدالت بين همسران، شرط اساسى تعدد زوجات است.

3. اگر كسى نتواند در همسردارى عدالت را رعايت كند نبايد بيش از يك همسر داشته باشد.

علل تشريع تعدد زوجات در اسلام

با توجه به آنچه گفته آمديم اكنون به اين موضوع مي­پردازيم كه اسلام چرا تعدد زوجات را روا دانسته است. يك اصل و قاعده­ي كلي در اسلام است مبني بر اينكه تمام دستورات اسلام بر اساس مصلحت و يا مصلحت هايي است كه در آن وجود دارد و كليه­ي نواهي اسلام نيز به خاطر ضرر و زيانهايي است كه در آن موجود مي­باشد. حال با توجه به اين قاعده، در مي­يابيم  اينكه وقتي تعدد زوجات در اسلام جايز شمرده شده، به دليل مصلحت هايي است كه در آن موجود مي باشد و ما در تلاش شناسائي اين مصلحت ها مي­باشيم، هر چند آنچه را كه بر مي­شماريم ممكن است تمام مصلحت ها و يا دلايل تشريع نباشد. بهر حال دلايل ذيل را مي­توان از عوامل تجويز تعدد زوجات در اسلام بر شمرد:

. تكثير نسل مسلمانان؛

يكى از مهم‏ترين اهداف تعدد زوجات، افزون شدن نسل مسلمانان در دنياى كفر است. اين مسأله علاوه بر توليد و كار بيشتر، سدّ محكمى مقابل كفّار به شمار مى‏آيد؛ به گونه‏اى كه از تسلّط آنان بر منافع و منابع اقتصادى مسلمانان جلوگيرى  مى‏كند.

2. جلوگيرى از فساد و فحشا؛

وقوع جنگ‏ها و حوادث ديگر، سبب مى‏شود مردان بسيارى بميرند؛ در نتيجه زنان بى‏شوهر، در جامعه، فراوان مى‏شوند؛ براى نمونه در عصر امروز يكى از حوادث مهم، تصادفات رانندگى است كه عده كثيرى به سبب آن مى‏ميرند و بيشتر آنان مردان هستند، چنان‏كه بر اساس آمار نظام پزشكى كشور، در نيمه اول سال 1383، حدود چهارده هزار و پانصد نفر در حوادث رانندگى كشته شدند كه هشتاد و يك درصد آنان، مردان و نوزده درصد زنان بودند. [5]

حال مى‏توان پرسيد: نياز جنسى اين زنان بى‏سرپرست چگونه برآورده شود؟ چاره چيست؟ آيا بايد آنان نياز طبيعى خود را سركوب كنند و عمرى به مبارزه با يك خواسته طبيعى بپردازند؟ يا اين‏كه به زنا و فحشا رو آورند و از طريق غير مشروع خود را ارضا كنند؟

اسلام راه حل مناسب را ازدواج مجدد و يا موقت مى داند؛ تا زن مجبور نشود با غريزه طبيعى خود مقابله كند يا به گناه و آلودگى كشيده شود.

زنان و دختران در جامعه، زودتر از مردان و پسران، آمادگى ازدواج پيدا مى‏كنند. همان‏گونه كه بلوغ تكليفى دختران زودتر از پسران است، رسيدن به سن ازدواج آنان نيز، به ويژه در مناطق گرمسير زودتر از پسران است و اين مسأله موجب مى‏شود جمعيت زنان و دختران آماده ازدواج از مردان بيشتر باشد.

آمار نشان مى‏دهد عمر زنان، از مردان بيشتر است اين مسأله نيز موجب مى‏شود تعداد زنان بى‏شوهر در جامعه فزونى يابد در اين صورت چه راه حلى براى پركردن خلاء بى‏شوهرى اين گونه زنان وجود دارد؟ به يقين ازدواج مجدد و به عبارت ديگر چند همسرى اين مشكل را حلّ مى‏كند.

 3. جلوگيرى از التهابات جنسى؛

گاهى شوهر به لحاظ جنسى، از همسرش قوى‏تر است خصوصاً اگر مرد گرم مزاج امّا همسرش سرد مزاج باشد. در مواردى هم زن به علت داشتن امراض خاص نمى‏تواند غريزه شوهرش را ارضا كند. او مدتى از ايام زناشويى به حاملگى يا عادات ماهيانه مبتلا است و روابط زناشويى برايش ممنوع است. در اين‏گونه موارد اگر شوهر نتواند غريزه جنسى‏اش را كنترل كند ممكن است به روابط نامشروع و فساد و فحشا رو آورد. از اين رو مى‏تواند به دستور اسلام ازدواج مجدد يا موقت كند تا از امراض مختلف مانند ايدز در امان بماند و كارش نيز مشروع باشد و از فروپاشى كانون گرم خانواده‏اش جلوگيرى كند.

4. زنان در پنجاه سالگى به يائسگى مى‏رسند و ديگر قدرت توليد نسل ندارند اما مردان تا آخر عمر ممكن است آمادگى توليد نسل داشته باشند حال اگر مردى بخواهد فرزندان بيشترى داشته باشد امّا همسرش يائسه باشد چه بايد بكند؟ مگر نه اين است كه داشتن فرزندان فراوان دليل قوت و قدرتمندى است و شخص مى‏تواند به منابع مالى بيشترى در برطرف كردن نيازهاى طبيعى خود دست بيابد [6] بنابراين ازدواج مجدّد و چند همسرى مى‏تواند انسان را در رسيدن به اين هدف يارى كند.

شهيد مطهرى ‏رحمه الله فزونى عدد زنان بر مردان را كه عمده‏ترين مشكل اين عصر است، مهم‏ترين عامل لزوم چند همسرى مى‏داند؛ و اين حقّى است براى زن و تكليفى است بر عهده مرد و اجتماع، و به عبارت ديگر، حق تأهّل، حقى است كه هر فردى بر اجتماع خود دارد و اجتماع نمى‏تواند كارى بكند كه گروهى از اين حق، محروم شوند. از اين‏رو قانون انحصار ازدواج به تك همسرى، با چنين حق طبيعى‏اى منافات دارد و خلاف حقوق طبيعى بشر است. [7]

بنابراين بشر براى حل مشكل فزونىِ تعداد زنانِ آماده ازدواج سه راه دارد:

1. دختران و زنان براى هميشه از حق طبيعى ازدواج محروم بمانند و عمرى غريزه جنسى‏شان را سركوب كنند و از نداشتن يك زندگى آرام در كنار همسر و فرزندان، حسرت بخورند و هميشه با مشكلات روحى و روانى زندگى كنند كه اين با طبيعت بشر و حقوق او مخالف است و اسلام و دانايان جهان، آن را نمى‏پذيرند.

2. اين‏گونه زنان و دختران براى رسيدن به حقوق خود و ارضاى غريزه جنسى، به روسپيگرى و فساد و فحشا و زنا روآورند و جامعه و نسلى را به فساد گرفتار كنند. اين راه حل را نيز عاقلان جهان قبول ندارند و اسلام آن را تأييد نمى‏كند. زيرا علاوه بر آن‏كه موجب شيوع فساد و زنا مى‏شود، آرامش را از شخص مى‏گيرد و هميشه او را به عذاب وجدان و بيمارى‏هاى روحى و جسمى گرفتار مى‏كند.

3. اين‏گونه افراد، در پناه ازدواج مجدد يا موقت، تشكيل خانواده دهند و مرد، با اجراى عدالت بين همسران، زندگى سالم و آرامى را براى آنان فراهم كند.

اسلام اين راه حل را در قالب تجويز چند همسرى به جوامع بشرى پيشنهاد مى‏كند.

بيان ديگر

قبل از هر چیز باید معیارهایمان را روشن کنیم که این گونه مسائل را چگونه بررسی می کنیم؟ آیا احساسات خود را اصل قرار می دهیم؟ یا عقل و منطق و مصالح حقیقی را محور قرار می دهیم؟ آیا برای بررسی منافع تنها، منافع شخص خودمان را در نظر می گیریم یا اینکه به منافع دیگران نیز توجه داریم؟

با این مقدمه باید گفت:

اولا تعدد زوجات امری بسیار باسابقه بوده و قبل از اسلام بدون قید و شرط  و ضابطه ای در جریان بوده و اسلام برای آن قیود و شرایطی قرار داده است.

ثانیا بعضی از وقایع جوامع بشری باید در این مساله مد نظر قرار بگیرند:

1- آمار بیشتر زنان نسبت به مردان، به دلایلی نظیر کشتار مردان در جنگ ها، ساختار متفاوت بدنی آنها در مقابل بیماری ها و ...

2- توانایی محدود یک زن در تعداد زایمان ها، محدودتر بودن این دوره در زن نسبت به مرد و در بعضی موارد نازایی مطلق

3- زنانی که شانس همسر اول شدن برای یک مرد را ندارند. مثل اینکه از زیبایی بهره ندارد یا بیوه شده و سن بالایی دارد.

4- ناتوانی زن در ارضای نیاز غریزی مرد، در ایام عادت ماهانه و از سویی تفاوت مدل نیاز غریزی زن و مرد که در بعضی انسان ها، (به دلیل ضعف اراده و یا ... ) ممکن است با عدم وجود هیچ گونه راهی، به رفتار ناهنجار منجر شود.
با در نظر گرفتن این واقعیت‏ها ناچاریم یكی از سه راه ذیل را انتخاب كنیم:

أ) مردان تنها به یك همسر در همه موارد قناعت كنند در نتیجه از سویی منافع زنانی که به عنوان همسر دوم می تواند ازدواج کنند، تباه شود، از سویی نیاز بعضی جوامع به فرزندان بیشتر تامین نشود و از سویی مردانی زیر فشار غریزه ای که بر آنها چیره شده، دچار مشکلات روحی و روانی شوند.

ب) مردان فقط دارای یك همسر قانونی باشند، ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی كه بی شوهر مانده ‏اند، به شكل معشوقه برقرار سازند. و بحث فرزندان نامشروع، عدم تامین تمام نیازهای زنان بی شوهر، و عادی شدن فحشا را بپذیریم.

ج) كسانی كه توانایی مالی و اخلاقی دارند بیش از یك زن بگیرند و منافعی که می توان در داشتن چند زن داشت را در مقابل مسئولیت های گسترده همسرداری قرار داد. ضمن اینکه نیاز جامعه به جمعیت بیشتر و حمایت از زنان بی همسر را نیز تامین کرد.

حال زنی که تمام جهان را از دریچه منافع شخصی خود نمی بیند، کدام را انتخاب می کند؟ و حتی اگر زنی بخواهد تمام مصالح جهان را فدای منافع شخصی خود کند، آیا برایش معقول نیست که به عنوان مثال در یک همه پرسی، به تعدد زوجات رای دهد؟ آیا احتمال ندارد، خود او بیوه ای محتاج حمایت یک شوهر دیگر شود؟

چرا این حق تنها برای مردان است؟

در مسأله تعدد زوجات فلسفه‏ های متعددی وجود دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‏شود و تحقیق بیشتر را با معرفی منابعی به خودتان می‏گذاریم: فلسفه تعدد زوجات: مسأله تعدد زوجات یکی از احکام بسیار بااهمیت و ارزشمند از نظر اجتماعی و نظام خانوادگی دراسلام است. درقرون پیشین مستشرقین و اسلام‏شناسان غربی این مسأله را براسلام خرده می‏گرفتند. اما تحقیقات اخیر و واقعیات و رخدادهای اجتماعی قرن ما اهمیت این حکم را به آنان ثابت کرد به طوری که اندیشمندانی چون برناردشاو جان دیون پورت گوستاو لوبون و ... در این رابطه از در تحسین آمدند و به حکمت آن گواهی دادند؛ زیرا:

1.      آمارهای موجود درسطح جهان نشان می‏دهد میزان تولد دختر غالباً بیش از پسر می‏باشد. بنابراین تکیه بر «تک زنی» باعث می‏شود همواره تعدادی از زنان تا آخر عمر از نعمت ازدواج محروم بمانند و درتجرد و عزوبت به سربرند واین ظلمی ‏فاحش درحق آنان است

2.      . . در طول تاریخ همواره براثر حوادث و کوارث اجتماعی - مانند جنگ‏ها - تعداد بیشماری از مردان تلف می‏شوند و همسران آنان بی‏سرپرست می‏گردند. طبیعی است که غالب مردان جوان حاضر به ازدواج با چنین کسانی برای اولین بار نیستند. بنابراین اگر از نظر قانون و نظام اجتماعی اینان نتوانند به عنوان همسر دوم گزینش شوند همواره بدون شوهر خواهند ماند و این نیز ظلم برآنان است و تنها راه‏حل آن جواز چندزنی باقیود و شرایط خاص است. جالب است بدانید که پس از جنگ جهانی دوم در آلمان چند هزار بیوه زن که سرپرستان خود را در جنگ از دست داده بودند به تظاهرات پرداخته و از کلیسا درخواست کردند که چند همسری را مجاز گرداند. ولی کلیسا در برابر این خواست سرسختی نشان داد و همین باعث شد که پس از آن فساد و بزهکاری در آلمان به شدت رواج یابد.

3.      بلوغ جسمی و جنسی دختران معمولاً چندین سال پیش از پسران است و درطول زمان همراه با رشد جمعیت بشری باعث می‏شود که در جامعه تک همسرگرا همواره انبوه کثیری از زنان که آمادگی و علایق جنسی دارند در برابر مردانی فاقد شعور و درک جنسی قرارداشته و تمایلات جنسی آنان به نحو مشروع ارضا نگردد.

4.      . از نظر روان شناسی تفاوتی اساسی بین ساختار روانی و گرایش‏ها و عواطف زن و مرد وجود دارد. روان‏شناسان معتقدند که زنان به طور طبیعی «تک شوهرگرا» می‏باشند وفطرتا از تنوع همسر گریزانند و خواستار پناه یافتن زیر چتر حمایت عاطفی و عملی یک مرد می‏باشند و تنوع گرایی در زنان نوعی بیماری است. ولی مردان ذاتا تنوع گرا و «چند زن‏گرا» می‏باشند و چنان که می‏دانید احکام اسلام همه متناسب با نیازهای واقعی و ویژگی‏ها و خصلت‏های ذاتی انسان‏ها وضع گردیده است.افزون برآن زنان در ایام معینی قابلیت تأمین جنسی مردان را ندارند. اکنون باید پرسید در برابر این حقایق چه باید کرد؟ در اینجا سه راه وجود دارد:

الف. همیشه تعدادی از زنان درمحرومیت کامل جنسی به سربرند.

ب. راه و روابط نامشروع و کمونیسم جنسی گشوده شود.

ج. به طور مشروع و قانونمند باقیود و شرایطی عادلانه راه چند همسری گشوده شود. کدام یک؟ دین مبین اسلام راه سوم که حکیمانه ‏ترین و بهترین راه است را گشوده و اجازه چندزنی را تنها به مردانی می‏دهد که توانایی کشیدن بارسنگین آن را به نحو عادلانه داشته باشند و دستورات اکیدی در این زمینه برای آنان وضع نموده است و این نه تنها به ضرر زنان نیست؛ بلکه درواقع بیشتر برای تأمین مصالح و منافع آنان است. در اینجا ممکن است سوءالی دیگر پدید آید و آن اینکه چرا چند شوهری مجازنیست؟

دلايل عدم جواز چند شوهري

به دلايل ذيل نمي توان چند شوهري را پذيرفت:

1. چنان که گفتیم این خلاف طبیعت و روحیات زن می ‏باشد.

2 بدین وسیله بهداشت و سلامت نسل به خطر می ‏افتد.

3- شناخت انساب و تمیز آنها از بین خواهد رفت.

در غیر این صورت عواطف خانوادگی از بین خواهد رفت و در نتیجه تمایل به تکثیر نسل و زاد و ولد وجود نخواهد داشت، چون به حسب طبع هر کس فرزند خودش را دوست داشته و برای او سرمایه گذاری می‏کند، اما در قبال کسی که انتسابش به وی مشکوک است؛ بلکه اصلا معلوم نیست از کیست؟ بیگانه بوده و تعهدی نسبت به او ندارد و از درون نیز چنین انگیزش و تمایلی وجود ندارد.

راز کاستی عاطفه و احساسات در جوامع غربی و پناه بردن آنان به حیوانات به ابراز محبت به آنان همین است و نه حس قوی عاطفه بشری آنها. آنان که بشریت را چنان از دم تیغ گذرانده و با وحشیانه ترین راه‏ها انسان های مظلوم را می ‏کشتند تا ثروت و سرمایه ‏های آنان را به یغما ببرند، چه بویی از عاطفه برده ‏اند!

فلسفه تعدد زوجات پيامبر اسلام

پيش از آنكه فلسفه تعدد زوجات رسول گرامي اسلام را بررسي كنيم خوب است كه نگاه كوتاه به فرهنگ ازدواج در جزيره العرب در زمان پيامبر گرامي اسلام بيندازيم:

نگاهي كوتاه به فرهنگ ازدواج در جزيرةالعرب در زمان پيامبر(ص)

 

عرب‏هاي جاهلي نسبت به دختر، بلكه جنس زن بي علاقه بودند، چون در محيطي كه دائم مردم با هم به جنگ و خونريزي مشغول بودند و هر كس هر چه قدر كه مي‏توانست، به ديگران روا مي‏داشت، خوف داشتند كه در جنگ، دختران اسير شوند و باعث ننگ آن طايفه گردند، نيز به جهت وضع بد اقتصادي و اين كه دختران به فحشا رو آورند و... به دختر علاقه‏اي نداشتند، بلكه دخترداري را ضد ارزش مي‏شمردند و به زنده به گور كردن دختران رو آوردند.

 

چون جنگ و خونريزي در آن محيط امري متداول بود، و عرب جاهلي با اندك بهانه‏اي يك ديگر را مي‏كشتند، حاصل به هم خوردن تعادل جمعيتي بود و نسبت زنان به مردان افزايش چشمگيري پيدا مي‏كرد (چون مردان به جنگ اقدام مي‏كردند، نه زنان و كشته‏ها از مردان بود) كه گزينه "چند زن داشتن" را براي رهايي از مشكل عدم تعادل جمعيتي پذيرفتند. اين مشكل در اكثر نقاط از جمله در ايران هم وجود داشت، ليكن در عربستان بيشتر بود.

 

در آن وضع ناگوار اقتصادي، زن گرفتن از يك خانواده و قبيله نوعي كمك به آنان محسوب مي‏شد، به همين جهت مشركان قريش به دامادهاي پيامبر(ص) فشار وارد مي‏كردند كه دختران پيامبر(ص) را طلاق دهند و بر مشكلات پيامبر افزوده بشود.

 

در محيطي كه نا امني و جنگ و خونريزي آسايش را از همگان ربوده بود، ازدواج از مهم‏ترين عامل بازدارنده از جنگ به شمار مي‏آمد.

 

در آن وضع زن بيوه اگر شوهر نمي‏كرد، خوشايند نبود، بلكه زشت شمرده مي‏شد. به مجرد آن كه شوهر مي‏مرد، يا از وي طلاق مي‏گرفت و عده وفات يا طلاق سپري مي‏شد، شوهري ديگر گزينش مي‏شد، مانند "اسماء بنت عميس" كه اول همسر جعفر بن ابي طالب شد، بعد از شهادتش به عقد ابوبكر درآمد و بعد از درگذشت ابوبكر همسر امام علي(ع) شد. اين شيوه در آن فرهنگ متداول بود.

 

نگاهي گذرا به ازدواج پيامبر(ص)

 

پيامبر(ص) در 25 سالگي با حضرت خديجه كه چهل سالش بود و قبلاً يك يا دوبار شوهر كرده بود و با مرگ شوهر بيوه شده بود، ازدواج نمود، و به مدت بيست و پنج يا بيست و هشت سال با وي زندگي كرد و همسر ديگري نگرفت.

 

همه همسران پيامبر (جز عايشه) بيوه بودند. آنان پيش از آن كه به همسري پيامبر(ص) درآيند، يك يا دوبار شوهر نموده بودند و بعد از درگذشت و يا شهادت شوهر و انقضاي عده به عقد پيامبر(ص) درآمدند.

 

عمده ازدواج‏هاي پيامبر(ص) در شرايط سخت و دشوار جنگي صورت گرفته بود، مانند شكست مسلمانان در جنگ احد كه وضع مسلمانان بسيار ناراحت كننده بود.

 

پيامبر(ص) از قبايل مهم عرب مانند تيم، عدي، بني اميه، نيز يهوديان مدينه همسر انتخاب كرد، ولي از قبايل انصار زن نگرفت.

 

دقت در اين امور به ما مي‏فماند كه ازدواج‏هاي پيامبر نه در پي ارضاي خواهش‏هاي نفساني، بلكه در جهت اهداف عالي بود كه ذيلاً بيان مي‏شود.

 

بي شك پيامبر در ازدواج‏هاي متعدد دنبال خوشگذراني‏ها نبود، چون:

 

اولاً: اگر چنين بود، مي‏بايست در سنين جواني به اين امر مبادرت مي‏كرد، نه در سنين پيري و آن هم در شرايط سخت و دشوار.

 

ثانيا: اگر شهوت‏انگيز بود، مي‏بايست جهت‏گيري‏هايش در گزينش همسر، اين ادعا را اثبات كند. حضرت دنبال زنان زيبا و جذاب از جهت امور جنسي و جواني نبود، حتي به خواستگاري برخي از زنان مانند "ام سلمه" رفت و او تعجب نمود در اين سن و سال كه كسي حاضر نمي‏شود با او ازدواج كند، چرا پيامبر دنبال زنان جوان نمي‏رود و به خواستگاري او كسي را فرستاده است.

 

ثالثاً: آناني كه با انگيزه كاميابي جنسي به ازدواج‏هاي متعدد رو مي‏آورند، ماهيت زندگي آنان به گونه‏اي ديگر است. آنان به زرق و برق ظاهري زندگي، لباس و زينت زنان و رفاه و خوشگذراني رو مي‏آورند؛ در حالي كه سيره و زندگي پيامبر اسلام(ص) خلاف اين را نشان مي‏دهد. پيامبر(ص) در برابر خواست همسران خويش در مورد زرق و برق زندگي، آنان را مخيّر كرد كه يا همين ساده زيستي را برگزينند و به عنوان همسر پيامبر باقي بمانند و يا از حضرت طلاق بگيرند و بروند دنبال زرق و برق زندگي.

 

علامه طباطبايي در اين باره مي‏نويسد: داستان تعدد زوجات پيامبر(ص) را نمي‏توان بر زن دوستي و شيفتگي آن حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود، چه آن كه برنامه ازدواج آن حضرت در آغاز زندگي كه تنها به خديجه اكتفا نمود و هم چنين در پايان زندگي كه اصولاً ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زن دوستي آن حضرت دارد.(1)

 

رابعا: دو تن از زنان پيامبر(ص) كنيز بودند. اگر هدف ازدواج لذت بردن از آنان بود، اين دو چون كه كنيز بودند، بدون ازدواج، پيامبر(ص) مي‏توانست از آنان بهره‏مند شود. با اين تحليل ازدواج بي فايده بود.

 

اهداف پيامبر از  تعدد زوجات

 

بنابراين اهداف و حكمت‏هاي ازدواج پيامبر(ص) را مي‏بايست در اهداف بلند و ارزشي جستجو نمود كه مهم‏ترين آن بدين شرح است:

 

۱ - هدف سياسي - تبليغي:

 

يكي از اهداف ازدواج‏هاي پيامبر(ص) هدف سياسي - تبليغي بود؛ يعني با ازدواج موقعيتش در بين قبايل مستحكم گردد و بر نفوذ سياسي و اجتماعيش افزوده شود و از اين راه براي رشد و گسترش اسلام استفاده نمايد.

 

حضرت به خاطر دست يابي بر موقعيت‏هاي بهتر اجتماعي و سياسي، در تبليغ دين خدا و استحكام آن و پيوند با قبايل بزرگ عرب و جلوگيري از كارشكني‏هاي آنان و حفظ سياست داخلي و ايجاد زمينه مساعد براي مسلمان شدن قبايل عرب، به برخي ازدواج‏ها رو آورد.

 

در راستاي اين اهداف پيامبر(ص) با عايشه دختر ابوبكر از قبيله بزرگ "تيم" با حفصه دختر عمر از قبيله بزرگ "عدي" با ام حبيبه دختر ابوسفيان از قبيله نامدار بني اميه، ام سلمه از بني مخزوم، سوده از بني اسد، ميمونه از بني هلال و صفيه از بني اسرائيل پيوند زناشويي برقرار نمود. ازدواج مهم‏ترين پيوند و ميثاق اجتماعي است، به ويژه در آن فرهنگ تأثير بسياري از خود به جا مي‏گذارد.

 

در آن محيطي كه جنگ و خونريزي و غارتگري رواج داشت، بلكه به تعبير "ابن خلدون" جنگ و خونريزي و غارتگري جزو خصلت ثانوي آنان شده بود،(2) بهترين عامل بازدارنده از جنگ‏ها و عامل وحدت و اُلفت، پيوند زناشويي بود. به همين جهت پيامبر(ص) با قبايل بزرگ قريش، به ويژه با قبايلي كه بيش از ديگران با پيامبر(ص) دشمن بودند، مانند بني اميه و بني اسرائيل، ازدواج نمود. اما با قبايل انصار كه از سوي آنان هيچ خطري احساس نمي‏شد و آنان نسبت به پيامبر(ص) دشمني نداشتند، ازدواج نكرد.

 

"گيورگيو" نويسنده مسيحي مي‏نويسد: محمد(ص) ام حبيبه را به ازدواج خود درآورد تا بدين ترتيب داماد ابوسفيان شود و از دشمني قريش نسبت به خود بكاهد. در نتيجه پيامبر با خاندان بني‏اميه و هند زن ابوسفيان وساير دشمنان خونين خود خويشاوند شد و ام حبيبه عامل بسيار مؤثري براي تبليغ اسلام در خانواده‏هاي مكه شد.(3)

 

۲ - هدف تربيتي،

 

پيامبر(ص) حمايت از محرومان و واماندگان را جزء آيين نجات بخش خويش قرار داد. قرآن مردم را به حمايت از واماندگان و محرومان و ايتام فرا مي‏خواند.پيامبر(ص) در مناسبت‏هاي مختلف مردم را به اين كار خداپسندانه تشويق نمود، و در عمل براي مردان بيچاره و وامانده در كنار مسجد "صفه" را بنا نهاد و حدود هشتاد نفر از آنان را در آن جا سكني داد.

 

اين حمايت عملي و صفه نشيني مربوط به مردان بود، اما درباره زنان با توجه به موقعيت آنان، اين گونه راه حل براي رهايي آنان از مشكلات پسنديده نبود، بلكه رسول خدا(ص) براي زنان راه حل ديگري را در نظر گرفت. حضرت از فرهنگ مردم و راه حل چند همسر داري كه بازتاب شرايط اجتماعي بود، بهره جست و مردان مسلمان را تشويق نمود كه زنان بي سرپرست و يتيم دار را به تناسب حالشان، با پيوند زناشويي به خانه‏هاي خويش راه بدهند، تا آنان و يتيمانشان از رنج بي سرپرستي و تنهايي و فقر مالي و عقده‏هاي رواني رهايي يابند؛ و خود نيز در عمل به اين كار تن داد تا مسلمانان در عمل تشويق شوند و در مسير رفع محروميت واماندگان قدم بردارند.

 

پيامبر(ص) با زنان بيوه ازدواج نمود و آنان را به همراه فرزندان يتيمشان به خانه خويش راه داد، تا هم خودش به قدر توان در زدودن مشكلات گام برداشته باشد و هم الگوي خوبي براي مردم در اين امر باشد.

 

۳ - هدف رهايي كنيزان:

 

اسلام با برنامه ريزي دقيق و مرحله به مرحله در جهت آزادي اسيران گام برداشت. رسول خدا(ص) از شيوه‏هاي خوب و متعدد براي آزادي اسيران بهره جست كه ازدواج از جمله آن‏ها است. جويريه و صفيه كنيز بودند. پيامبر(ص) اين دو را آزاد كرد و سپس با آن دو ازدواج نمود، تا بدين وسيله به مسلمانان بياموزد كه مي‏شود با كنيز ازدواج نمود. اول او را آزاد نمود و سپس شريك زندگي قرار داد. در ازدواج پيامبر با جويريه بسياري از كنيزان آزاد شدند. توضيح اين كه: جويريه در غزوه بني مصطلق اسير شده بودو در سهم غنيمتي رسول خدا(ص) قرار گرفت. حضرت وي را آزاد كرد و سپس با وي ازدواج نمود. كارحضرت براي يارانش الگوي خوبي شد و تمامي اسيران غزوه مصطلق كه حدود دويست تن بودند، آزاد شدند.

 

"گيورگيو" دانشمند مسيحي مي‏نويسد: محمد با جويريه ازداج كرد. يارانش اين عمل را نپسنديدند و آن را با تعجب مي‏نگريستند. فرداي آن روز كم كم اسيران خود را آزاد كردند، چون كه نمي‏توانستند بپذيرند كه بستگان همسر پيامبر(ص) برده آنان باشند.(4)

 

۴ - نجات زن و جلوگيري از غلتيدن وي در دام بستگان مشرك و كافر:

 

برخي از زناني كه مسلمان شده بودند و به جهت مرگ، شهادت و يا ارتداد شوهر، بي سرپرست مي‏شدند و زندگي بر آنان بسيار مشكل بود و در وضع بسيار آشفته‏اي به سر مي‏بردند، همانند ام حبيبه، دختر ابوسفيان كه همراه شوهرش به حبشه هجرت كرد و در آن جا بي‏سرپرست شد. نه مي‏توانست در آن جا بماند و نه به مكه نزد پدر برگردد.

 

پيامبر(ص) وقتي كه از مشكل وي با خبر شد، پيكي براي نجاشي پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا ام حبيبه را به عقد پيامبر درآورد. اين ازدواج باعث شد كه وي از بي‏پرستي نجات پيدا كند و به دامن بستگان مشرك خويش نغلتد.

 

۵ - طرد سنت غلط و جاهلي:

 

در اسلام "پسرخوانده" حكم پسر واقعي را ندارد و زن پسر خوانده بر مرد محرم نيست. در حالي كه در جاهليت احكام پسر واقعي را بر پسر خوانده سرايت مي‏دادند، از آن جمله زن پسر خوانده بر پدر خوانده محرم بود. اسلام اين حكم را باطل نمود.(۵)

 

پيامبر(ص) به دستور خدا با "زينب بنت حجش" همسر مطلقه زيد بن حارثه، پسرخوانده پيامبر بود، ازدواج نمود، تا حكم جاهي را در عمل باطل كند و مردم پذيراي نقض حكم جاهلي باشند.(۶)

 

اگراين ازدواج صورت نمي‏گرفت، ممكن بود زيد بن حارثه، يا پسرش اسامه بن زيد، بعد از رحلت پيامبر به عنوان پسر و وارث پيامبرمطرح مي‏شد و مسير امامت و وراثت خاندان پيامبر(ص) دگرگون مي‏شد.

 

افزون بر اين امور ازدواج‏هاي پيامبر از اهداف و حكمت‏هاي ديگري برخوردار بود كه به جهت رعايت اختصار از ذكر آن‏ها خودداري مي‏شود.

 

نتيجه گيري

 

در پايان به بيان نكته‏اي ديگر مي‏پردازيم: در اسلام چند همسر گزيني براي مردان محدود است. مرد نمي‏تواند بيش از چهار همسر دائمي در يك زمان داشته باشد.

 

قرآن مي‏گويد: با رعايت عدالت مي‏تواند چهار همسر داشته باشد.(7) تا قبل از نزول اين حكم مردان بيش از چهار همسر دائمي داشتند.

 

همه زنان پيامبر(ص) قبل از نزول اين حكم به عقد پيامبر(ص) درآمده بودند. خداوند به پيامبرش دستور داد كه از اين پس حق نداري با كسي ازدواج نمايي، و حتي اگر همه زنانت را طلاق بدهي، به جاي آنان نمي‏تواني با زنان ديگري ازدواج نمايي.(8)

 

اين حكم را احكام اختصاصي پيامبر(ص) است، همان گونه كه وجوب خواندن نماز شب و... از مختصات پيامبر بود.

پي‏نوشت‏ها:

 - 1 سيد محمد حسين طباطبايي، فرازهايي از اسلام، ص 174.

 2 - مقدمه ابن خلدون (ترجمه)، ج 1، ص 286.

 3 -  محمد پيامبري كه از نو بايد شناخت، ص 207.

4 - همان، ص 181.

5 - احزاب (33) آيه 4.

6 - همان، آيه 37.

7 - نساء (4) آيه 3.

8 - احزاب (33) آيه

 

 

 

 



[1] محمد حسين طباطبائي، تفسير الميزان، جلد 4 صفحه ي 183

[2] سوره بقره (2) آيه 187

[3] سوره روم (30) آيه 21

[4] سوره نساء (4) آيه 3

[5] روزنامه همبستگي تاريخ 10-8-1381

[6] علامه طباطبائي، تعدد زوجات و مقام زن در اسلام، ص 40

[7] شهيد مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص 367