چرا افغانستان به دستورالعمل اخلاق رسانهای نیاز دارد؟
رسانهها در جوامع مردمسالار به عنوان رکن چهارم قدرت تلقی میشوند تا بتوانند در آگاهی مردم سهم فعال داشته باشند و همچنان از کارکردهای حکومت و دولت نظارت کنند.
همانطوریکه ارکان سهگانه دولت ضرورت به قواعد رفتاری دارند، رسانهها نیز از این امر مستثنی نیستند و ضرورت به قواعد رفتاری به منظور کارکرد درست دارند.
در کل رسانهها توسط دو قاعدۀ عمومی تنظیم میشوند: قانون رسانهها و اخلاق رسانهای. در افغانستان، هرچند گفته میشود، یکی از بهترین قوانین منطقه را در عرصۀ رسانهای دارد، اما تنها قانون خوب نمیتواند رسانهها را به نیروی چهارم قدرت تبدیل کند.
به این معنا که اولأ قانون رسانهها به بازویی نیاز دارد که همانا اخلاق رسانهای باشد و از طرفی دیگر اجرای قانون نیز بسیار مهم است.
با این گفته ما در افغانستان با دو چالش رو به رو هستیم: یکی عدم تعمیل قانون و دیگری نداشتن یک سند ملی تحت عنوان اخلاق رسانهای.
"به این مهم باید توجه داشت که اخلاق رسانهای کمککنندۀ قانون رسانهها بوده و تطبیق و اجرای قانون رسانهها را تسهیل میبخشد. هیچ قانونی در عرصه رسانهای بدون اخلاق رسانهای به گونه درست تطبیق شده نمیتواند"
در واقع اخلاق رسانهای پشتوانه قانون رسانهها به شمار میرود و خلاهای قانون رسانهها را پر میکند. بنا بر طبیعت کار رسانهای، باید چنین باشد که خبرنگار هرگز خود را در خلای قواعد رفتاری احساس نکند و هیچ توجیهی برای اعمال نادرست به خبرنگار وجود نداشته باشد. زیرا هرگاه قانون رسانهها مواردی را پیشبینی نکرده باشد، در مواردی این خود میتواند راه را برای خبرنگار باز کند تا از این خلاء استفاده کند و به کارهایی بپردازد که شایستۀ کار خبرنگاری نباشد.
از سوی دیگر هر گاه مشکل تعمیل قانون را بررسی کنیم، به این مهم باید توجه داشت که اخلاق رسانهای کمککنندۀ قانون رسانهها بوده و تطبیق و اجرای قانون رسانهها را تسهیل میبخشد. هیچ قانونی در عرصه رسانهای بدون اخلاق رسانهای به گونه درست تطبیق شده نمیتواند.
اکثر قواعد حقوقی منشای اخلاقی دارد و به ویژه در جامعهای مثل افغانستان، که سخت سنتی است، اخلاق حرف اول را میزند و دایرۀ شمول اخلاقیات و قانون از لحاظ وسعت مشابه اند.
از طرف دیگر، بررسی صنعت رسانهای نشان میدهد که تعداد کثیری از خبرنگاران خود از قانون رسانههای کشور درک درست و عمیق ندارند.
حقوقدانان به این باورند که آشنایی با قواعد اخلاق رسانهای و پابندی به آن باعث درک درست قانون رسانهها میشود. با توجه به این توجیه حقوقی، اخلاق رسانهای میتواند به فهم قانون و تعمیل آن کمک کند.
خبرنگار به عنوان نمایندۀ مردم، از یک سو اگر پابند به موارد و قواعد قانونی و حرفهای است، از سوی دیگر نیازمند تزکیۀ درونی نیز میباشد تا بتواند آنجا که هیچکس در مورد آنچه او مینویسد نمیداند و نمیتواند از صحت و سقم آن آگاهی حاصل کند، یک نیروی درونی باید به او رهنمایی کند و از او پاسخ بخواهد که آنچه مینویسد، درست است یا خیر.
اینجاست که میگویند اخلاق رسانهای که با تزکیه درون انسان میپردازد و تلقینات اخلاقی را در وجود میپروراند، وجود انسانی را برای تحمل قواعد درشت و خشک قانون مقاومت میبخشد و در راستای قانونمند شدن رسانهها سهم بسزایی دارد.
اخلاق رسانهای صدای وجدان جامعه رسانهای است که هرازگاهی این جامعه را از رفتن به سوی تشتت، بیارزش شدن، خودباختگی و از خودبیگانگی هوشدار میدهد و برحذر میدارد و برآیند آن نجات صنعت رسانهای است.
در کل میتوان گفت که اخلاق رسانهای با طبیعت شیرین و ملایم خود به زودی در نهاد خبرنگار جذب شده و زمانی که در وجودش نهادینه شد، بر رفتار و کار رسانهای او اثر میگذارد در نهایت اخلاق رسانهای ارزشی است با تدوین و عملی کردن آن کار خبرنگاری ارزشمند میشود.